محمد دشتى

پيش گفتار"  راه رسيدن به وحدت آشنائى و عمل به سنت پيامبر
ويژگيهاى غدير خم"   ويژگيهاى غدير خم

غدير و آشكار شدن توطئه هاى پنهان

غدير و آشكار شدن توطئه هاى پنهان
انواع گرايشها
اقسام ياران پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )
انواع منتظران فرصت
غدير و آشكار شدن توطئه ها
از آغاز بعثت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و پيدايش ‍ مخالفت ها، تضادها، درگيريها، و بكارگيرى انواع روشهاى شكنجه و آزار جسمى و روحى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و ياران و اعمال انواع محاصره ها، و در تنگنا قرار دادن مسلمين ، و تحقق انزوا و هجرت و شهادت پيروان اسلام ، اين حقيقت بر همگان ثابت گرديد كه :
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) تسليم ناپذير است ، و در آينده نيز شكست ناپذير مى باشد
پيروان او نيز تسليم نخواهند شد
دين اسلام در حال گسترش و رونق است و هيچ چيزى مانع آن نخواهد بود
و آينده از آن اسلام و مسلمين است .
انواع گرايشها
با رونق و گسترش اسلام ، و با اوج گيرى همه جانبه مقاومت مسلمين در برابر انواع تهاجمات مشركين و كفار، و فرودآمدن امدادهاى غيبى ، توجه به اسلام و گرايش به مسلمين هرروز فزونى گرفت ، و بر تعداد ياران پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و جمعيت انبوه مسلمين افزوده شد.
اما گرايشها به خلوص گرايشهاى مسلمانان و پيروان آغازين اسلام نبود مردم فوج فوج ، گروه گروه ، دسته دسته ، قبيله قبيله ، به اسلام مى گرويدند، و لااله الاالله مى گفتند، و از هر قشر و نژاد و قبيله اى به دين خدا مى پيوستند، و از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) جانبدارى مى كردند.
اما اغراض و خواسته ها و نوع گرايشها متفاوت بود زيرا شنيدند و ديدند كه :
اسلام در حال رونق ، و مسلمين تسليم ناپذير، و پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) در حال پيروزى است
كاهنات آن روزگاران مكه و مدينه همه از پيروزى مطلق پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) خبر مى دادند
ساحران با نفوذ جاهلى نيز از شكست ناپذيرى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى گفتند
ستاره شناسان از پيروزى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر عرب ، خبر مى رساندند
دانشمندان يهود، و راهبان مسيحى ، با ذكر نام و نشان يتيم عبدالله ، از جهانى بودن و رونق جاودانه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اسلام بحث مى كردند
كه بسيارى از سردمداران يهود در فكر ترور پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و مادرش بودند، و گويا قصد جان پدر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) كردند، كه در مدينه بگونه مشكوكس در حال بازگشت از سفر شام او را به شهادت رساندند.
و مادر پيامير (صلى الله عليه و آله و سلم ) را خدا چندين بار با امدادهاى غيبى نجات داده بود و ماجراى پيروزى اسلام بر همه اديان چنان آشكارا مطرح بود كه در بين راه سفر شام ، راهبى روشندل ، حضرت ابوطالب را از بردن يتيم عبدالله به شام بازداشت و گفت اين فرزند فرزانه دشمن زياد دارد.(12)
بنابراين انگيزه ها و گرايشهاى پيروان اسلام همانند نبود
گروهى با اخلاص و يقين ايمان آوردند و تا مرز شهادت پيش رفتند و گروهى ديگر چون رونق بازار اسلام را ديدند جذب گرديدند و برخى گفتند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر عرب پيروز مى گردد، پس با او باشيم و با او هجرت كنيم و همه جا در كنار او قرار گيريم تا حكومت پس از او را بدست آوريم
و برخى ديگر كه از ستم سران قريش به تنگ آمده بودند نداى اسلام سردادند
و بعضى همواره سر دوراهى قرار گرفته ، دستى براى بيعت ، و پائى براى فرار آماده داشتند
اگر پيروزى اسلام مطرح بود، جانبدارى مى كردند، شعارها مى دادند، و اگر روزى ضعفى در سپاه اسلام مشاهده مى نمودند، فرار مى كردند، صحنه را ترك مى گفتند.(13)
و بعضى ديگر راه رسيدن به قدرت و حكومت را هماهنگى با اسلام و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى دانستند.
پس همه يكسان نبودند، و به ايمان كامل دسترسى پيدا نكردند
و انگيزه ها همگون و همانند نبود. كه تفاوت در گرايشها، و انگيزه ها عقيدتى ، فكرى ، سياسى ، در ميدان هاى نبرد خود را نشان مى داد.
پاكان عاشق حق ، و مؤ منان اهل يقين ، به جنگ و دفاع تداوم مى دادند، به دشمن پشت نمى كردند، و از شهادت بيمى نداشتند، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را هرگز رها نمى كردند.
اما ديگران متفاوت عمل مى كردند
گاهى مقاومت و گاهى سستى داشتند
گاهى شعار جانبدارى و گاهى فرار مى كردند
گاهى در صف مسلمانان و گاهى در لشكر مشركان حضور داشتند
و منتظران فرصت و تشنگان قدرت ، همواره جزو سياهى لشكر بودند، تا خطرى آنان را تهديد نمى كرد، حضور داشتند، شعار مى دادند، و آنگاه كه خطرى جدى بود، فرار را بر قرار ترجيح مى دادند
اقسام ياران پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم )
مؤ منان واقعى ، جهاد مى كردند
و تسلم شدگان ، نظاره گر ميدان بودند، و در هنگامه خطر از فراريان با سابقه به شمار مى آمدند
در شمار مسلمانان بودند و بر ضد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقشه ها مى كشيدند، و دروغها به نام آن بزرگ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) خدا جعل و پخش مى كردند، به آنحضرت تهمت ها مى زدند، و شايعه ها رواج مى دادند
در بسيارى از مواقع ، سخنان وحى گونه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را به استهزاء مى گرفتند، طرد مى كردند، نمى پذيرفتند، و مانع ايمان و پذيرائى ديگران مى شدند، قدرت طلب منتظر فرصت بودند.
منافق چند چهره نفوذى بودند و روزگار و امكانات را ارزيابى مى كردند كه على (عليه السلام ) در نهج البلاغه خطبه 210 اقسام اصحاب پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را با تفاوت گرايشها معرفى كردند.
ان فى اءيدى الناس حقا و باطلا، و صدقا و كذبا، و ناسخا و منسوخا، و عاما و خاصا، و محكما و متشابها، و حفظا و وهما، و لقد كذب على رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) على عهده ، حتى قام خطيبا، فقال : ((من كذب على متعمدا فليتبواء مقعده من النار)).
و انما اءتاك بالحديث اءربعة رجال ليس لهم خامس :
المنافقون
رجل منافق مظهر للايمان ، متصنع بالاسلام ، لا يتاءثم و لا يتحرج ، يكذب على رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) متعمدا، فلو علم الناس اءنه منافق كاذب لم يقبلوا منه ، و لم يصدقوا قوله ، و لكنهم قالوا: صاحب رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) رآه ، و سمع منه ، و لقف عنه ، فياءخذون بقوله ، و قد اءخبرك الله عن المنافقين بما اءخبرك ، و وصفهم به لك ، ثم بقوا بعده ، فتقربوا الى اءئمة الضلالة ، والدعاة الى النار بالزور و البهتان ، فولوهم الاعمال ، و جعلوهم حكاما على رقاب الناس ، فاءكلو بهم الدنيا، و انما الناس ‍ مع الملوك و الدنيا، الا من عصم الله ، فهذا اءحد الاءربعة
.
آنچه در بين مردم شايع است هم احاديث حق است و هم باطل ، هم راست و هم دروغ ، هم ناسخ و هم منسوخ ، هم عام و هم خاص ، هم محكم و هم متشابه .
هم احاديثى است كه بخوبى حفظ شده ، و هم رواياتى كه طبق ظن و گمان روايت گرديده است .
در عصر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آنقدر به آنحضرت دروغ بسته شد كه به پاخاسته خطبه خواند و فرمود:
((هركس عمدا به من دروغ ببندد جايگاه خويش را در آتش جهنم بايد انتخاب كند!))
همانا افرادى كه نقل حديث مى كنند، چهار دسته اند و پنجمى نخواهد داشت :
1 - منافقان
نخست منافقى كه اظهار ايمان مى كند، نقاب اسلام را به چهره زده ، نه از گناه باكى دارد، و نه از آن دورى مى كند.
و عمدا به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) دروغ مى بندد، اگر مردم مى دانستند كه اين شخص منافق و دروغگو است ، از او قبول نمى كردند، و تصديقش نمى نمودند اما مى گويند: وى از صحابه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است ؛ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را ديده ، از او حديث شنيده ، و مطالب را از او دريافت كرده است ، به همين دليل به گفته اش ترتيب اثر مى دهند.
در حالى كه خداوند شما را از وضع منافقان آنچنان كه بايد آگاه ساخته ، و چنانكه لازم بوده اوصاف آنان را براى شما بر شمرده است ، (اين منافقان ) پس از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به پيشوايان گمراه ؛ و داعيان دوزخ ، با دروغ و بهتان تقرب جستند، پيشوايان گمراه نيز به اينها ولايت و رياست بخشيدند، و آنان را حاكم ساختند، و به گرده مردم سوار نمودند، كه بوسيله اينها به خوردن دنيا مشغول شدند؛ مردم هم معمولا همراه سلاطين و دنيا هستند؛ مگر كسى كه خداوند او را محفوظ دارد.
اين يكى از آن چهار گروه .
الخاطنون
و رجل سمع من رسول الله شيئا لم يحفظه على وجهه ، فوهم فيه ، و لم يتعمد كذبا، فهو فى يديه ، و يرويه و يعمل به ، و يقول : اءنا سمعته من رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) فلو علم المسلمون اءنه وهم فيه لم يقبلوه منه ، ولو علم هو اءنه كذلك لرفضه !
اهل الشبهة
و رجل ثالث ، سمع من رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) شيئا ياءمر به ، ثم انه نهى عنه ، و هو لايعلم ، اءو سمعه ينهى عن شى ء، ثم اءمر به و هو لا يعلم ، فحفظ المنسوخ ، و لم يحفظ الناسخ ، فلو علم اءنه منسوخ لرفضه ، و لو علم المسلمون اذا سمعوه منه اءنه منسوخ لرفضوه .
الصادقون الحافظون
و آخر رابع ، لم يكذب على الله ، و لا على رسوله ، مبغض للكذب خوفا من الله ، و تعظيما لرسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) و لم يهم ، بل حفظ ما سمع على وجهه ، فجاء به على ما سمعه ، لم يزد فيه و لم ينقص منه ، فهو حفظ الناسخ فعمل به ، و حفظ المنسوخ فجنب عنه ، و عرف الخاص و العام ، والمحكم و المتشابه ، فوضع كل شى ء موضعه .
و قد كان يكون من رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) الكلام له و جهان : فكلام خاص ، و كلام عام ، فيسمعه من لا يعرف ما عنى الله ، سبحانه ، به ، و لا ما عنى رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) فيحمله السامع ، و يوجهه على غير معرفة بمعناه ، و ما قصد به ، و ما خرج من اءجله ، و ليس كل اءصحاب رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) من كان يساءله و يستفهمه ، حتى ان كانوا ليحبون اءن يجى ء الاءعرابى و الطارى ء.


2 - اشتباه كاران
دوم كسى است كه از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) چيزى شنيده ، اما آن را درست حفظ نكرده ، بلكه در آن اشتباه نموده است ، ولى عمدا به آنحضرت دروغ نبسته ، آنچه در اختيار دارد، روايت مى كند، و به آن عمل مى نمايد، و مى گويد: من از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آن را شنيده ام .
اگر مسلمانان مى دانستند اشتباه كرده از او نمى پذيرفتند؛ خودش هم اگر توجه پيدا مى كرد كه در آن اشتباه واقع شده آن را رها مى ساخت و مورد عمل قرار نمى داد.
3 - اهل شك و ترديد
سوم كسى است كه شنيده پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به چيزى امر فرموده ، در حاليكه بعدا پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) از آن نهى نموده و او نهى آنحضرت را نشنيده است و يا اينكه نهى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را شنيده ولى از امرى كه بعدا نموده است بى اطلاع مانده ، اين شخص در حقيقت ((منسوخ )) را فرا گرفته اما ((ناسخ )) را نشنيده و حفظ نكرده است ، ولى اگر مى دانست آنچه شنيده نسخ شده است ، آن را رها مى ساخت ، و مسلمانان هم اگر مى دانستند نسخ شده آن را ترك مى نمودند.
4 - حافظان راستگو
چهارم كسى است كه نه دروغ به خدا بسته و نه بر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، از خوف خدا، و براى تعظيم پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) دروغ را دشمن مى دارد، و نيز در آنچه شنيده اشتباهى برايش پيش ‍ نيامده است ، بلكه آن را با تمام جوانبش حفظ كرده است ، آنچنان كه شنيده بدون كم و زياد نقل كند.
وى ناسخ را حفظ نموده و به آن عمل مى كند، و منسوخ را فرا گرفته و از آن دورى مى گزيند.
((خاص )) و ((عام )) و ((متشابه )) را شناخته ؛ و هر كدام را در جاى خويش قرار داده است .
گاهى سخنانى از پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) صادر مى شده است ، كه داراى دو جنبه بوده ، سخنى جنبه خصوصى دارد، و گفتارى جنبه عمومى ، و آن كس كه مقصود خداوند و منظور پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را از آن نمى دانست ، مى شنيد و حفظ مى نمود، و بدون توجه به معنى و مقصود و هدف آن ، آن را توجيه مى كرد.
اينطور نبود كه همه اصحاب پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) از او پرسش كنند، و استفهام نمايند، تا آنجا كه عده اى دوست داشتند، اعرابى يا سائلى بيايد و از آن حضرت چيزى بپرسد و آنها پاسخ آن را بشنوند (و بهره گيرند).
انواع منتظران فرصت
با پيدايش انواع مشكلات در آستانه بعثت ، و هجرت رسول خدا و تهاجمات گوناگون مشركين و كفار قريش ، و تحقق جنگها و دفاعهاى گوناگون ، در يك آزمايش اجتماعى پايدار، مردم به دسته ها و گروههاى متفاوتى تقسيم گرديدند، برخى منتظر فرصت بوده و براى پس از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقشه ها و طرحها آماده مى كردند، تا اهداف شوم خود را تحقق بخشند مانند:
تشنه گان قدرت كه همواره براى بدست گرفتن حكومت بر عرب لحظه شمارى مى كردند.
هوا پرستان منزوى شده كه روزگار و جو سياسى حاكم را بررسى مى كردند.
حاكمان و قدرت طلبان به انزوا كشيده شده
شكست خوردگان بى تقوا كه هر لحظه در فكر انتقام بودند.
حسودان بى پروا كه نمى توانستند ارزشهاى والاى بنى هاشم را شاهد باشند.
خانواده هاى معدومين و كشتگان جنگها كه به ظاهر تسليم بودند.
سرمايه دارانى كه اموالشان مصادره گرديد.
گروه هاى نامبرده ، با پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بودند
و در جامعه اسلامى زندگى مى كردند، و آزاد بودند، و بجاى قدرشناسى ، با انواع شگردهاى تبليغاتى ، بر ضد مسلمانان و جامعه اسلامى عمل مى كردند.
اگر جبهه اسلامى پر رونق و پر قدرت بود، ساكت بودند، چيزى نمى گفتند، و در فكر نجات خود بوده ، حقوق فردى اجتماعى خود را از حكومت اسلام مى و از رهبر الهى آن مطالبه مى كردند، در نماز جماعت ها حاضر مى شدند، صدقه مى دادند، خود را اهل ديانت و روزه و پرداخت زكات معرفى مى كردند.
اما اگر مسلمانان را ناتوان مى ديدند، و دشمنان مهاجم را قوى مى پنداشتند فرار مى كردند، در نماز جماعت ها حاضر مى شدند، صدقه مى دادند، و دشمنان مهاجم را قوى مى پنداشتند فرار مى كردند، حمايت نمى نمودند، نقش ستون پنجم را داشتند، در پشت جهبه و در داخل جامعه سمپاشى مى كردند، مردم را دلسرد مى نمودند، به دشمنان اسلام يارى مى رساندند، اسرار نظامى را فاش مى كردند
اما پيامبر گرامى اسلام با اطلاع دقيق از انواع گرايشها، و اقسام منتظران فرصت ، پدرانه و دلسوزانه با آنها برخورد مى فرمود، به محبت ها مى افزود، به هديه دادنها، كمك ها، يارى رساندنها بيمناك نبود، مى خواست همگان به وحدت و توحيد رهنمون باشند، و همه را در مرز خداشناسى قرار دهد كه فرمود:
وساءلت جبرئيل (عليه السلام ) ان يستعفى لى السلام عن تبليغ ذالك اليكم ايهاالناس لعلمى بقلة المتقين ، و كثرة المنافقين ، وادغال اللائمين ، وحيل المستهزئين .
(از جبرئيل (عليه السلام ) خواستم تا مرا از اعلام ولايت على (عليه السلام ) معاف دارد اى مردم ، زيرا مى دانم كه تعداد پرهيزكاران اندك ، و شمار منافقان فراوان است ، و در ميان شما گنهكارانى نيرنگباز و مسخره كنندگان به دين وجود دارد)
و خود توضيح دادند كه چرا همگان را تحمل مى كنند، و دست به تصفيه ياران نمى زنند كه فرمود:
و لو شئت ان اءسمى القائلين بذلك باءسمائهم ، لسميت ، و ان اءومى اليهم باءعيانهم لاءوماءت و ان ادل عليهم لدللت ، ولكنى والله فى اءمورهم قد تكرمت
(اگر بخواهم كه منافقان را با نام و نشان معرفى كنم ، يا با انگشت به سوى آنان اشاره نمايم ، يا مردم را براى شناخت آنان راهنمائى كنم مى توانم ، اما سوگند بخدا كه من نسبت به آنان با بزرگوارى و كرامت رفتار مى كنم )(14)
زيرا او پيامبر رحمت ، و هدايت كننده انسانها بسوى خداست
مى خواهد دلى نورانى گردد، مغزى نور گيرد، انديشه اى بارور شود بنابراين حكومتى چون پادشاهان ديكتاتور ندارد كه دست به تصفيه خونين درونى و ياران ، يا مخالفان و دشمنان بزند، بخوبى آنان را مى شناسد، و به امام پس ‍ از خود تك تك آنان را مى شناساند، و بخوبى نيز آنان را تا آنجا كه دست به اسلحه نبرند و فساد انگيزى نكنند، تحمل مى فرمايد.

خبر فوق را به زبان مورد نظر ترجمه کنید

 
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا